آرام باش بانو !
چشمهایت را ببند عطر بهار نارنج را
به یاد بیاور
و صدای جویبار های سرشار را
که برای تو
عاشقانه ترین ترانه ها را خواهند خواند
با تمام وجودت
احساس کن
آرام باش بانو !
عشق در پشت پرچینها تو را می خواند
و دستهایی آنجا منتظر است
که عاشقانه از لابلای گیسوان مشکی - طلایی بلا تکلیفت
خواهند گذشت
چند روز دیگر که بهار بیاید
تو نیز غمهایت را بدست باد خواهی داد ...
***
برفها دیگر آب شده اند بانو !
اشکهای سالیانت را با گلبرگهای عشقی طلایی پاک کن
و هم آواز بهار عاشقانه ترین ترانه ها را بسرای
برخیز و بگذر
از جاده ای که
غمگین ترین مرد عالم در آنجا
به انتظارت نشسته است
گذر کن و
داوودی ها را از یاد ببر
و دست در آغوش آینده ای شیرین بیاویز
آینده ای که از آن توست ...
و چلچله ها برای تو خواهند خواند
و فرشته ها شکوه عشق شما را
به شادی خواهند نشست
چشمهایت را ببند و در پاکترین قلب خدا
ترانه ی عشق را
با تمام وجودت آواز کن
چشمهایت را ببند بانو
چشمهایت را ببند ...
چهارشنبه - 2 اسفند هزار و سیصد ونود و یک
:: بازدید از این مطلب : 284
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0